برای خدا

عملیات بیت المقدس تا زه تمام شده بود که خبر رسید اسراییل به جنوب

لبنان حمله کرده. از طرف سپاه چند نفر را انتخاب کردند که برای ایجاد

یک قرارگاه به لبنان اعزام شوند. من هم یکی از انتخاب شده ها بودم.

وقتی برادرم حسن،فهمید آماده ی رفتن شدم، بهم گفت:«نکنه فکر کنی

چون برای جنگ با اسراییل انتخاب شدی، کسی هستی و مهم شدی؛

نکنه غرور بگیردت. اینم بدان که تو با نیرو های بسیجی هیچ فرقی نداری.

اونجا هم که رفتی برای خدا کار کن و مراقب باش خودت را گم نکنی.»

 

 

منبع:کتاب صنوبرهای سرخ،ص109 


[ شنبه 94/4/13 ] [ 5:49 عصر ] [ گمنام ] [ نظر ]
آخرین مطالب