شهید 14 ساله زینب(میترا) کمایی به سال 1346 در آبادان به دنیا آمد؛ پدرش به نام های ایرانی علاقه داشت و اسم او را «میترا» گذاشت؛ وقتی او بزرگ شد، از نامش ناراضی بود و به همین خاطر آن را به «زینب» تغییر داد.
خانواده کمایی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و محاصره آبادان، به اصفهان رفتند اما برادر و خواهران زینب همچنان در آبادان مقاومت میکردند؛ زینب در سال 1359 به رغم آوارگی در شهر جدید و فرصت تحصیل سه ماهه، با موفقیت پای? سوم راهنمایی را گذراند.
زینب با آنکه در «شاهین شهر» غریب بود اما فعالیت های مذهبیِ خود را در آن شهر شروع کرد؛ علاوه بر فعالیتهای متعدد فرهنگی، برنامههای خودسازی را نیز لحظه ای فراموش نمی کرد. نمودار برنام? خودسازی یک هفته ای این دانشآموز، مؤید این مطلب است.
فعالیتهای مذهبی زینب، مورد غضب منافقین قرار گرفته بود و این کوردلان در آخرین نماز مغرب اسفند ماه سال 1360 هنگام بازگشت از مسجد او را ربودند؛ سپس با گره زدن چادرش او را خفه کرده و به شهادت رساندند.
پیکر مطهر زینب، سه روز بعد پیدا شد و با پیکرهای غرقِ به خون 360 شهید عملیات «فتحالمبین» در اصفهان تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
مادر این شهید 14 ساله درباره دفتر خودسازی زینب، این گونه روایت میکند:
زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سورههای قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کمخوردن صبحانه، ناهار و شام.
دخترم جلوی این موارد ستونهایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت میزد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و نهیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزههای مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شبهای طولانی و بیصدایش، به یاد گریههای او در سجدههایش و دعاهایی که در حق امام خمینی(ره) داشت.
زینب در عمل، تکتک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت میکرد.??
شهدای دانشمند هسته ای ایران??
4_??شهید مصطفی احمدی روشن ??
??تولد : 1358، همدان
??شهادت : 21دی 1390
??شهید مصطفی احمدیروشن متولد سال 1358ش در روستای سنگستان استان همدان ایران است. وی دوران کودکی خود را در خانوادهای فقیر در این روستا گذراند درحالیکه علاقه زیادی به تحصیل داشت. خانواده وی در محلهای واقع در پشت امامزاده یحیی همدان به نام محوطه آقاجانی بیگ و در خانه اجارهای قدیمی با امکاناتی اندک زندگی میکردند.
پدر وی راننده مینیبوس بود و در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سالهای بسیاری را به مبارزه با دشمن بعثی پرداخته بود. شهید روشن، دوران راهنمایی را با رتبه عالی از مدرسه خیام همدان فارغالتحصیل شد و به دبیرستان ابنسینا رفت.
پس از آن نیز در آزمون سراسری سال 77شرکت کرد و وارد دانشگاه صنعتی شریف تهران و سپس در سال 81از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. شهید احمدیروشن با وجود سن پایین- حدود 32سال- دارای مقالات متعدد علمی در رشته پلیمر بوده است.
وی در سال 1380ش و در دوران تحصیل خود در این دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جداسازی گازها که برای نخستین بار در کشور انجام میشد همکاری داشته است. بنا بر گزارشات رسیده بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی پیش از شهادت دکتر احمدی روشن با وی دیدار داشتهاند.
وجود نام شهید احمدیروشن در لیست شورای امنیت و دیدار وی با بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گمانهزنیها درباره رابطه اسامی موجود در لیست با ترورها را افزایش داده است.
صبح چهارشنبه 21دی 1390در دومین سالگرد ترور شهید علیمحمدی ساعت 8:20صبح انفجار یک خودروی پژو 405توسط تیم تروریستی سیا و موساد باعث به شهادت رسیدن ایشان شد. یک دستگاه موتورسیکلت با دو سوار مقابل دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی بمب دستسازی را به در سمت راست جلوی اتومبیل حامل شهید احمدیروشن چسبانده و بعد از طی مسافتی حدود 200تا 300متر این بمب عمل کرده و باعث انفجار خودرو میشود.
راننده شهید احمدیروشن، رضا قشقایی، نیز در پی این عملیات تروریستی به شهادت رسید.
قریباً اوایل سال 72 بود که در خواب دیدم در محور «پیچ انگیز» و شیار «جبلیه» در روی تپه ی ماهورها، شهیدی افتاده که به صورت اسکلت کامل بود و استخوان هایش سفید و براق! شهید لباسی به تن داشت که به کلی پوسیده بود. وقتی شهید را بلند کردم، اول دنبال پلاک شهید گشتم و پلاک را پیدا کردم، بسیار خوانا بود، سپس جیب شهید را باز کردم و یک کارت نارنجی رنگ خاک گرفته از جیب شهید درآوردم. روی کارت را دست کشیدم تا اسم روی کارت مشخص شد، بنام «سید محمدحسین جانبازی» فرزند «سهراب» از استان «فارس» که یک باره از خواب بیدار شدم.
خواب را زیاد جدی نگرفتم ولی در دفترچه ام شماره پلاک و نام شهید را که هنوز به یاد داشتم، یادداشت نمودم. حدود دو هفته بعد به «تفحص» رفتیم، در محور شمال «فکه» با برادران اکیپ مشغول گشتن شدیم. من دیگر ناامید شده بودم، یک روز دمدم های غروب بود که داشتم از خط برمی گشتم. رفتم روی یک تپه نشستم و به پایین نگاه کردم. چشمم به یک شیار نفررو افتاد. در همین حین چند نفر از بچه ها که درون شیار بودند، فریاد زدند: «شهید! شهید!» و چون مدت ها بود که شهید پیدا نکرده بودیم همگی ناامید بودیم. جلو رفتم، بچه ها، شهید را از کف شیار بیرون آورده بودند، بالای سر شهید رفتم. دیدم شهید کامل و لباسش هم پوسیده است.
احساس کردم، شهید برایم آشناست. وقتی جیب شهید را گشتم، کارت او را درآوردم و با کمال حیرت دیدم روی کارت نوشته شده: «محمدحسین جانبازی»! وقتی شماره پلاک را با شماره پلاکی که در خواب دیده بودم مطابقت دادم، متوجه شدم همان شماره پلاکی است که در خواب دیده بودم، فقط تنها چیزی که برایم عجیب بود نام «سید» بود! من در خواب دیده بودم که روی کارت نوشته: «سید محمدحسین جانبازی» ولی در زمان پیدا شدن شهید فقط نام «محمدحسین جانبازی» فرزند «سهراب» اعزامی از استان «فارس» ذکر شده بود.این جا بود که احساس کردم لقب «سیدی» را بعد از شهادت از مادرش زهرا (س) عاریت گرفته است! و جز این نبود
جانم زهرا,,س,,
راوی : برادر نظرزاده
??شهدای دانشمند هسته ای ایران??
1_??شهـیـد مجید شهریاری ??
??تولد : 1354، زنجان
??شهادت : 8 آذر 1389
??دکتر مجید شهریاری در سال 1345 و در زنجان متولد شد. ایشان متاهل و دارای دو فرزند به نامهای محسن و زهرا بودند. همسر ایشان شهید زنده یاد خانم بهجت قاسمی عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی است.
ایشان تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زنجان، دوره کارشناسی را در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه صنعتی امیر کبیر (از سال 1363 تا سال 1368)، دوره کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی هستهای در دانشگاه صنعتی شریف (از سال 1369 تا سال 1371) و دوره دکتری در رشته مهندسی تکنولوژی فناوری هستهای را در دانشگاه امیرکبیر (از سال 1372 تا 1377) گذراند.
پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه امیرکبیر بهعنوان عضو هیأت علمی مشغول بهکار شد.
وی پس از استعفا از دانشگاه امیرکبیر به خاطر نبود بستر مناسب برای همکاری وی در سال 1380 به دانشگاه شهید بهشتی پیوست. و در سال 85 با راهاندازی دانشکده مهندسی هستهای دانشگاه شهید بهشتی به عضویت هیئت علمی آن درآمد.
همراه با دکتر مسعود علیمحمدی، دکترای فیزیک ذرات بنیادی و عضو هیات علمی دانشگاه تهران،از مشاوران ایران در پروژه مهم سزامی بودند.
برگزاری دورههایی چون «کارگاه آموزشی آشنائی با کدهای محاسباتی راکتورهای هسته ای» از جمله سوابق دکتر شهریاری بودهاست. یکی از طرحهای مهم دکتر شهریاری، طراحیهای تئوریک مربوط به
ساخت نسل جدید راکتورهای هستهای است که بازتاب زیادی نیز در مراکز علمی جهان داشت.
او از جمله کارشناس ارشد مبارزه با کرم رایانهای استاکسنت بود.ترور استادان فیزیک هستهای دانشگاه شهید بهشتی ایران در تهران در 8 آذر 1389 باعث کشتهشدن یک تن از این استادان شد.
این انفجارها که برای ترور مجید شهریاری و فریدون عباسی دو تن از استادان فیزیک دانشگاه شهید بهشتی انجام شد موجب کشته شدن مجید شهریاری و مجروح شدن 2 نفر از همراهان وی شد.گرچه خانواده وی مایل بودند که فرزندشان در زنجان دفن شود اما نهایت وی در امامزاده صالح تهران دفنشد.??
??نبیالله شاه مرادی (حنیف)،??
معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه
فرزند مرحوم حاج غلامعلی در سال 1341 در شهرستان «چادگان» اصفهان به دنیا آمد.
دوران کودکی خود را در میان خانوادهای متدین و مذهبی پشت سر گذارد و تحصیل خود را در همان شهر طی کرد.
از دوره دبیرستان، یعنی سال 1356 همزمان با شروع نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)
به همراه چندتن از برادران و دوستانش در مسیر ظلمستیزی و عدالتطلبی قرار گرفت و حدود یک سال قبل
از پیروزی انقلاب اسلامی با شرکت در تظاهرات شهر اصفهان، چاپ و تکثیر اعلامیهها و نوارهای سخنرانی
حضرت امام (ره)، شعارنویسی و ... ارادت خالصانه خود را به آن رهبر عظیمالشأن نشان داد و در مسیر مبارزه،
چندینبار مورد تهدید و تعرض مخالفین انقلاب قرار گرفت؛ اما همچنان استوار و باصلابت به راه خویش ادامه داد.
در سال 1357 و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، همراه با تنی چند از دوستانش که تعدادی از آنها
در جریان جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند، هسته مرکزی کمیتههای مردمی دفاع از انقلاب را تشکیل داد
و جهت دفاع از نهال نوپای انقلاب، سر از پای نمیشناخت و شبانهروز فعالیت میکرد.
همزمان به تحصیل علم ادامه داد تا اینکه پس از کسب مدرک دیپلم در سال 1358، جهت دفاع و
حفاظت از ارزشهای انقلاب اسلامی و پاسداری از خون شهدا به عضویت سپاه پاسداران درآمد و
لباس سبز پاسداری به تن کرد و در هسته اولیه سپاه پاسداران فریدن (شامل شهرهای فریدن،
فریدونشهر و چادگان) به همراه تنی چند از بهترین جوانان این شهرستان مشغول به خدمت شد.
شاهمرادی جزو آندسته از افرادی بود که با آغاز بحران در کردستان و با لبیک به ندای پیر جماران
برای مقابله به ضدانقلابیون رهسپار آن منطقه شد.??